داستان نویسی : زندگی های متصل
Pania
1402/03/12 11:29
سلام بچه ها اومدم با یک چیز متفاوت رمان نیست بیشتر شبیه داستان امیدوارم خوشتون بیاد.
سلام من میا هستم (میا لاسی) من با پدر و مادرم زندگی میکنم پدرم در شعبه مرکزی دورپاغین کار میکند و مادرم به پدرم کمک میکند.
من دوستان زیادی ندارم به خاطر شغل پدرم دایم در حال سفر کردن هستیم اما امسال اینطور نیست . امروز روز اول دانشگاهم است و باید اماده شم .
-اهای دخترم صبح شده بیدار شو .صدای مامانم بود اگه جواب ندم نگران میشه پس :+ باشه مامان . امروز رو اول دانشگاهته منو بابات برات غذا درست کردیم . باید حاضر شم تا برم + الان میام لباسم را پوشیدم و.. امیدوارم خوشتون اومده باشه بابای.