داستان نویسی : زندگی های متصل
Pania
1402/03/13 00:27
برید ادامه ..
و گفت - سلام اسم من کاترین هست تاحالا تو را اینجا ندیدم تتازه واردی ؟ + اره اسم من میا هست خوشبختم ..و..،وسط حرفم پرید - الان کلاس شروع میشه بیا بریم . سرمو تکون دادم .خانم مهربونی وارد شد و خودشو معرفی کرد .
نیم ساعت بعد
- خب دخترا ... پایان بابای 😭😭