میخواین راجبه خودم بگم من پدرو مادر ندارم اما من قدردان زندگی هستم و زندگی میکنم .
به خونه رفتم ،کمی با گوشی ور رفتم بعد موقع نهار بود گشنه نبودمپس چای گرفتم و رفتم تو بالکن خیلی حال داد مستقل و تنها بودنم گاهی اوقات خوبه . ( رفتین تو حس ؟ حالشو درک کردین.) که یهو صدای در اومد موزیکو کم کردم رفتم جلو در با چهره عصبانی مدیرساختمان روبهرو شدم - دختر جون اینجا خونه بابات یا پارتی که نیست انقدر انگو بلند میکنی ؟ پایان. بای بای
برید ادامه ..
و گفت - سلام اسم من کاترین هست تاحالا تو را اینجا ندیدم تتازه واردی ؟ + اره اسم من میا هست خوشبختم ..و..،وسط حرفم پرید - الان کلاس شروع میشه بیا بریم . سرمو تکون دادم .خانم مهربونی وارد شد و خودشو معرفی کرد .
نیم ساعت بعد
- خب دخترا ... پایان بابای 😭😭
خیلی ازتون ناراحتم . هیچی کامنت ندادین من به اندازه هیچم ؟ 😪😔ضرر نداره کامنت بدیب پای من به حساب من برید ادامه..
رفتم سمت در خانه .- پدرت تورا میرسونه .+ چشم خداحافظ .وقتی به دانشگاه رسیدم ،بهم برنامه کلاسی را دادند به سمت اولین کلاسم رفتم .هرکس رفتار مختلف و متفاوتی داشت و درحال حرف زدن با دوستش بود . یک دختر مو بنفش با چشم های ابی سمتم اومد
حوصلم سر رفت یه پست بدون اسم گذاشتم چی کار کنم ؟ ای خدا خستم !امتحان چیا دارین ؟
چه پست هایی بزاریم ؟
ارام پادشاه کیه رو اینجا ادامه میدی ؟
نویسنده داوطلب نداریم ؟
نویسنده جدید چه فامیلیش شبیه منه چرا فعال نیستی ؟
چنتا جوک واستون اوردم برید ادامه
سلام ! ار ام ریاضیتو خوندی یه سر به وبلاگ بزن لطفا و یکی دوتا پست بزار . ممنون😍
سلام ! ناشناس لطفا پست بذار و لایک و کامنت بده ار ام امتحان داشت منم گفتم هر وقت تونست ولی تو لطفا بذار ممنون 🥰
یکم فعال باشین . نیایش شارلوت ارام اونیکه اسمشو نمیدونم مارال و..... کامنت پست لایک سخته واقعا ؟🤧😪🥲
۳ نفره انلاینن خودتونو معرفی کنین 😶؟
سلام بچه ها اومدم با یک چیز متفاوت رمان نیست بیشتر شبیه داستان امیدوارم خوشتون بیاد.
سلام من میا هستم (میا لاسی) من با پدر و مادرم زندگی میکنم پدرم در شعبه مرکزی دورپاغین کار میکند و مادرم به پدرم کمک میکند.
من دوستان زیادی ندارم به خاطر شغل پدرم دایم در حال سفر کردن هستیم اما امسال اینطور نیست . امروز روز اول دانشگاهم است و باید اماده شم .
-اهای دخترم صبح شده بیدار شو .صدای مامانم بود اگه جواب ندم نگران میشه پس :+ باشه مامان . امروز رو اول دانشگاهته منو بابات برات غذا درست کردیم . باید حاضر شم تا برم + الان میام لباسم را پوشیدم و.. امیدوارم خوشتون اومده باشه بابای.
من امروز زود بیدار شدم همیشه یازده بیدار میشدم 😅😅
نویسنده ها انتظار پست دارم البته ار ام از تو خیلی انتظار ندارم چون امتحان داری فقط یه سوال میخوای اینجا چی بذاری ؟
از دنبال کننده ها هم انتظار دارم لایک کنن کامنت بذارن و خوش بگذرونن 😍
تعطیلات خوش میگذره تو کامنتا برام بنویسید برنامه تون واسه تعطیلات چیه؟ من خودم هیچی.😅 ولی مثلا دوستم اینا و خانواده شون میرم یلاق یا ویلای کوستانی شما چی؟🥰
ادرینتی ها دستا بالا
لوکانتی ها دستا بالا
کدوم گروه بیشتره ؟ میخوام برا رمانام انتخاب کنم.
سلام وقتتونو نمیگیرم اومدم با نیم پارت درخدمتم
-اسمتون اماست درست میگم ؟ توضیح : این دختر شخصیت اصلیه اسمش اما هست .+ بله شما؟ - من از طرف مدیر ساختمون اومدم ایشون بابت پرداخت نشدن اجاره ناراحت بودند توضیح اینجا حرف های دل اما را میگم :تا اینجا اومده مدرسه واسه اجاره چه بد! + چشم واریز میشه .
پایان ادامش بدم جالبه ؟ بابای
صدای اهنگ تو گوشم پخش میشد خیلی تند و خفن بود ولی حال خوشی نداشتم ؛ همه تو باشگاه خوشحال بون ولی من همه نبودم .زنگ مدرسه خورد به درختی تکیه دادم و اروم اهنگی که مامان شبا برام میخوند و زمزمه کردم همان لحظه اشک در چشمانم جمع شد . دختری روی نمیکت نشسته بود و در دفترش نقاشی میکرد .من هم غرق در افکارم سوار بر قایقی بودم که مرا به این ور و اونور میبرد.
- خانم لی .(فامیلیشه قسمت بعد اسمشو میگم .) + جانم ؟
پایان . احساسی بود؟ غرقش شدین ؟با حرفاتون یا بد یا خوب بهم انرژی بدین .ایراد هم بگرین به نظرتون اون خانمه یا آقائه کی بود ؟ اینجای داستان جالب نیس لطفا دنبال کنید .انچه خواهید خواند :حرف های دل اما ...